عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه پنجم:
«خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان»
 
(بعد از آنكه حضرت رسول از دنيا رحلت نمود، مردم در سقيفه بنى ساعده يعنى در محل اجتماع انصار گرد آمده ابوبكر را به خلافت نصب نمودند، ابوسفيان نظر به دشمنى باطنى كه با اسلام داشت مى‏ خواست ميان مسلمانان فتنه انگيزد، لذا با جمعى نزد عباس ابن عبدالمطلب رفته گفت تعجب و نگرانى من از آنست كه خلافت از بنى هاشم بيرون رفت و به بنى تيم منتقل گرديد و فردا اين مرد خشن ناهموار يعنى عمر ابن خطاب كه از بنى عدى است بر ما حكمفرما شده همگى را به زير فرمان خواهد برد، برخيز تا به نزد على رفته با او بيعت كنيم، چون تو عموى پيغمبر هستى و سخن مرا هم قريش مى ‏شنوند هر كه با ما مخالفت كرد او را مى ‏كشيم‏ پس با جمعى اتفاق نموده نزد آن حضرت آمدند تا با او بيعت كنند، اميرالمؤمنين عليه السلام چون مى‏ دانست منظور ابوسفيان ايجاد اختلاف و فساد ميان مسلمانان است چنين فرمود):
 
(1) اى مردم موج هاى فتنه ‏ها را به كشتی هاى نجات و رستگارى شكافته از آنها عبور كنيد (در كشتى اطاعت و فرمانبردارى ما سوار شده خود را از تلاطم درياى فتنه و فساد نجات دهيد كه صلاح دين و دنياى شما در آن است) و از راه مخالفت منحرف گرديده قدم بيرون نهيد و تاج هاى مفاخرت و بزرگى را از سر به زمين گذاريد (با بنى تيم «ابوبكر» و بنى عدى «عمر» مدارات نمایيد تا از موج هاى فتنه و فساد ايمن باشيد، زيرا)
 
(2) رستگار می شود کسی که با پر و بال (يار و ياور) قيام كند يا راحت و آسوده است آنكه (چون يار و ياور ندارد) تسليم شده در گوشه ‏اى منزوى گردد (پس اكنون كه ما را ياورى نيست اگر حق خود را مطالبه نماييم) اين مانند آب متعفن بدبويى است (كه گوارا نيست) و لقمه ‏اى است كه در گلوى خورنده آن گرفته می شود،
 
(3) و (در اين موقع سزاوار آنست كه از حق خود چشم پوشيده صبر كنم، زيرا) آنكه ميوه را در غير وقت رسيدن بچيند مانند كسى است كه در زمين غير زراعت كند (طلب امر خلافت در اين هنگام كه تنها بوده ياورى ندارم مانند چيدن ميوه نارس و زراعت در زمين غير سودى ندارد، بلكه زيان آور است)
 
(4) پس (چون تنها و بى ياور هستم) اگر سخنى بگويم (و حق خود را بطلبم) مى ‏گويند براى حرص به امارت و پادشاهى است (چنانكه عمر مكرر اين سخن را گفت) و اگر خاموش نشسته سخنى نگويم مى ‏گويند از مرگ و كشته شدن مى ‏ترسد،
 
(5) هيهات بعد از اين همه پيش آمدهاى سهمگين و پى در پى سزاوار نبود چنين گمانى درباره من برده شود و حال آنكه سوگند به خدا انس پسر ابوطالب به مرگ بيشتر است از انس طفل به پستان مادرش (پس خاموشى من در امر خلافت نه از ترس كشته شدن است)
 
(6) بلكه سكوت من براى آنست كه فرو رفته ‏ام در علمى كه پنهان است و اگر ظاهر و هويدا نمايم آنچه را كه مى‏ دانم هر آينه شما مضطرب و لرزان مى ‏شويد مانند لرزيدن ريسمان در چاه ژرف (پس صلاح در آن است كه رضاء به قضاء داده شكيبایى ورزم).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن خطبه 11: خطبه ای در هنگامی که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفيه داد